خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به بازار معرفی کردن
2 . آغاز کردن
3 . به آب انداختن (کشتی و زیردریایی)
4 . پرتاب کردن (به فضا)
5 . معرفی (یک محصول جدید)
6 . پرتاب (موشک به فضا)
7 . لنج (نوعی قایق موتوری بزرگ)
[فعل]
to launch
/lɔːntʃ/
فعل گذرا
[گذشته: launched]
[گذشته: launched]
[گذشته کامل: launched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به بازار معرفی کردن
روانه بازار کردن
مترادف و متضاد
establish
originate
set in motion
to launch something
چیزی را به بازار معرفی کردن
1. a party to launch his latest novel
1. یک مهمانی برای معرفی کردن رمان جدیدش به بازار
2. The book was launched last February.
2. این کتاب در فوریه گذشته روانه بازار شد.
3. The new model will be launched in July.
3. مدل جدید در ماه ژوئیه به بازار معرفی میشود.
2
آغاز کردن
شروع کردن، بنا نهادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افتتاح کردن
مترادف و متضاد
commence
start
to launch an appeal/an inquiry/an investigation/a campaign ...
تقاضا/تحقیق/بازرسی/پویش و... آغاز کردن
The scheme was launched by the government a year ago.
این طرح، یک سال پیش توسط دولت آغاز شد.
to launch an attack/invasion
حمله (انتقادی و...)/تهاجم را آغاز کردن
The press launched a vicious attack on the president.
مطبوعات حمله (انتقادی) شدیدی را بر رئیس جمهور آغاز کردند.
3
به آب انداختن (کشتی و زیردریایی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به آب انداختن
مترادف و متضاد
float
put to sea
set afloat
to launch a ship/boat ...
کشتی/قایق و... به آب انداختن
This ship was launched in 2005.
این کشتی در سال 2005 به آب انداخته شد.
4
پرتاب کردن (به فضا)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرتاب کردن
مترادف و متضاد
blast off
send into orbit
to launch a missile/satellite ...
موشک/ماهواره و... به فضا پرتاب کردن
A test satellite was launched from Cape Canaveral.
یک ماهواره آزمایشی از "کیپ کاناورال" به فضا فرستاده شد.
[اسم]
launch
/lɔːntʃ/
قابل شمارش
5
معرفی (یک محصول جدید)
عرضه
1.The official launch date is in May.
1. تاریخ رسمی معرفی محصول در ماه مه است.
a product launch
عرضه محصول (جدید)
6
پرتاب (موشک به فضا)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرتاب
1.We observed a rocket launch.
1. ما پرتاب یک موشک (به فضا) را تماشا کردیم.
7
لنج (نوعی قایق موتوری بزرگ)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لنج
تصاویر
کلمات نزدیک
laughter
laughing stock
laughable
laugh
laudatory
launch a new product
launch an offensive
launch pad
launching
launching pad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان