خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چمن
[اسم]
lawn
/lɔːn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چمن
علفزار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چمن
1.In summer we have to mow the lawn twice a week.
1. در تابستان ما مجبوریم هفتهای دوبار چمن را چمن زنی کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
lawman
lawmaking
lawmaker
lawlessness
lawless
lawn tennis
lawnmower
lawrence
lawson
lawsuit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان