خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خبر کردن
[عبارت]
let know
/lɛt noʊ/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خبر کردن
اطلاع دادن، خبر دادن، گفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آگاهانیدن
آگاه کردن
مترادف و متضاد
inform
tell
let someone know
کسی را خبر کردن/به کسی اطلاع/خبر دادن
1. I'll let you know when we've set a date for the meeting.
1. وقتی تاریخی برای جلسه تعیین کردیم، شما را خبر خواهیم کرد.
2. If you need any help, let me know.
2. اگر به کمکی نیاز داشتی، خبرم کن [به من خبر بده]!
3. Let me know if you can come on Friday.
3. من را خبر کن [به من اطلاع بده]، اگر میتوانی روز جمعه بیایی.
تصاویر
کلمات نزدیک
let in
let go
let down
let bygones be bygones.
let alone
let me adjust the rearview mirror.
let me check it in the dictionary.
let me put on my glasses.
let me see
let me tie my shoes.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان