خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عرق
[اسم]
liquor
/ˈlɪkər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عرق
مشروب، نوشیدنی الکلی
1.She drinks wine and beer but no liquor.
1. او شراب و آبجو می نوشد اما عرق نمی نوشد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
liquify
liquidness
liquidizer
liquidize
liquidity
liquor store
lissom
lissome
list
listen
کلمات نزدیک
liquidizer
liquidize
liquidity
liquidator
liquidation
liquor license
liquor store
lira
lisa
lisbon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان