خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فهرست
2 . کجی (کشتی)
3 . فهرست کردن
[اسم]
list
/lɪst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فهرست
لیست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سیاهه
نامگان
صورت
لیست
فهرست
مترادف و متضاد
catalogue
checklist
index
1.I've made a list of places I'd like to visit while we're in Paris.
1. من فهرستی از مکانهایی آماده کردهام که میخواهم وقتی که در پاریس هستیم از آنها بازدید کنم.
2.Is your name on the list?
2. آیا اسم شما در لیست هست؟
a shopping list
فهرست خرید
2
کجی (کشتی)
[فعل]
to list
/lɪst/
فعل گذرا
[گذشته: listed]
[گذشته: listed]
[گذشته کامل: listed]
صرف فعل
3
فهرست کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فهرست کردن
1.I've listed some of my favorite foods.
1. برخی از غذا های مورد علاقهام را فهرست کردهام.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
lissome
lissom
liquor store
liquor
liquify
listen
listen in
listener
listing
lit
کلمات نزدیک
lissome
lissom
lisp
lisinopril
lisbon
list box
list price
listed building
listen
listen in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان