خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شنونده
[اسم]
listener
/ˈlɪsənər/
قابل شمارش
1
شنونده
مستمع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شنونده
مستمع
1.He’s a good listener.
1. او شنونده خوبی هست.
تصاویر
کلمات نزدیک
listen up
listen to music
listen in
listen
listed building
listening
listening to the news
listening to the radio
listing
listless
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان