خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لوبوتومی (جراحی)
[اسم]
lobotomy
/loʊˈbɑːtəmi/
قابل شمارش
[جمع: lobotomies]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لوبوتومی (جراحی)
1.there was talk of performing a lobotomy
1. صحبت هایی درباره انجام جراحی لوبوتومی انجام می شد
توضیح درباره واژه lobotomy
واژه lobotomy به نوعی عمل جراحی خطرناک و منسوخ شده روی مغز انسان برای درمان بیماری های روانی گفته می شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
lobotidae
lobotes pacificus
lobotes
loblolly pine
loblolly
lobscouse
lobscuse
lobster
lobster a la newburg
lobster butter
کلمات نزدیک
lobe
lobbyist
lobby correspondent
lobby
lob
lobster
lobule
local
local anesthesia
local anesthetic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان