خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خواندن (سرسری)
2 . جستجو کردن
[فعل]
to look through
/lʊk θru/
فعل گذرا
[گذشته: looked through]
[گذشته: looked through]
[گذشته کامل: looked through]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خواندن (سرسری)
نگاه (اجمالی) انداختن
1.I've looked through a few catalogs.
1. من چندین کاتالوگ را خواندهام.
2.She looked through her notes before the exam.
2. او قبل از امتحان، نگاهی به یادداشتهایش انداخت.
2
جستجو کردن
گشتن (با چشم یا دست)
1.I looked through her purse.
1. من کیف دستی او را گشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
look the picture of health
look round
look over
look out for
look out
look up
look up to
look what the cat dragged in!
look! the milk is boiling over.
look, it’s enough.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان