خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قرعهکشی
[اسم]
lottery
/ˈlɑtəri/
قابل شمارش
[جمع: lotteries]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قرعهکشی
بختآزمایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بختآزمایی
قرعهکشی
لاتاری
مترادف و متضاد
gamble
game of chance
pools
raffle
1.Even if she won the lottery, Paige says she’d still keep her job.
1. "پیج" گفت که حتی اگر بختآزمایی را برنده شود هم کارش را نگه میدارد.
2.The merit of a lottery is that everyone has an equal chance.
2. خوبی قرعه کشی این است که همه از شانس یکسانی برخوردارند.
3.We thought that a lottery was an absurd way of deciding who should be the team captain.
3. تصور میکردیم که قرعهکشی روشی احمقانه برای انتخاب کاپیتان تیم است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
lotion
lot
lost
loser
lose sight of
lotto
lotus
loud
loudly
loudmouth
کلمات نزدیک
lots of
lots
lotion
lothario
lot
lotto
lotus
loud
loud mouth
loud sound
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان