خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ملوان
[اسم]
mariner
/mˈæɹɪnɚ/
قابل شمارش
1
ملوان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دریانورد
ملوان
ملاح
مترادف و متضاد
sailor
1.The old mariner used his telescope to find the shore.
1. ملوان پیر از تلسکوپش برای پیدا کردن ساحل استفاده کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
marine biologist
marine
marinated
marinate
marinara
marines
mario
marion
marionette
marissa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان