Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پختگی
[اسم]
maturity
/məˈtʃʊrəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پختگی
بلوغ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بلوغ
پختگی
کمال
1.He has maturity beyond his years.
1. او فراتر از سالهای عمرش بلوغ و پختگی دارد.
2.Her poems show great maturity.
2. اشعار او پختگی بالایی را نشان میدهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
mature student
mature
maturation
mattress
matting
matzo
maudlin
maul
maundy thursday
maureen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان