خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وزیر
2 . کشیش
3 . کاردار (سفارتخانه)
4 . پرستاری کردن
5 . خدمت کردن (بهعنوان کشیش)
[اسم]
minister
/ˈmɪn.ə.stər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وزیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وزیر
the foreign minister
وزیر امور خارجه
the health minister
وزیر بهداشت
2
کشیش
1.My father is a minister.
1. پدرم یک کشیش است.
3
کاردار (سفارتخانه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سفیر
The British minister in Egypt
کاردار بریتانیا در مصر
[فعل]
to minister
/ˈmɪn.ə.stər/
فعل گذرا
[گذشته: ministered]
[گذشته: ministered]
[گذشته کامل: ministered]
صرف فعل
4
پرستاری کردن
1.I spent most of the morning ministering to my sick husband.
1. من بیشتر صبح را صرف پرستاری از شوهر بیمارم کردم.
5
خدمت کردن (بهعنوان کشیش)
1.The priest ministers to his flock.
1. کشیش به مردمش خدمت میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
miniskirt
minimum
minimized
minimize
minimally
minivan
mink
minke whale
minnow
minor
کلمات نزدیک
miniskirt
miniseries
minion
mining
minimum wage
minister of foreign affairs
ministerial
ministrations
ministry
ministry of commerce
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان