Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پوست انداختن (حیوانات)
[فعل]
to molt
/mˈoʊlt/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
پوست انداختن (حیوانات)
پر ریختن، موی ریختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پر ریختن
تصاویر
کلمات نزدیک
molotov cocktail
mollycoddle
molly
mollusk
mollusca
molten
molybdenum
mom
moment
momentarily
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان