خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اصول اخلاقی
[اسم]
morality
/məˈræləti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اصول اخلاقی
اخلاقیات، علم اخلاق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخلاق
علم اخلاق
اخلاقیات
اصول اخلاقی
مترادف و متضاد
ethics
rights and wrongs
virtue
immorality
1.a debate on the morality of abortion
1. بحثی بر سر اخلاقیات سقط جنین
2.Kenny's unruly behavior has nothing to do with his lack of morality.
2. رفتار سرکش "کنی" هیچ ربطی به کمبود اخلاقیات او ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
moralistic
moralist
morales
morale
moral values
morality play
moralize
morally
morals
morass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان