Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . فناشدنی
2 . مهلک
3 . خونین (دشمن)
[صفت]
mortal
/ˈmɔrtəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more mortal]
[حالت عالی: most mortal]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فناشدنی
فانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رفتنی
میرا
فانی
مترادف و متضاد
human
perishable
physical
immortal
1.We are all mortal.
1. ما همه فناشدنی هستیم.
2
مهلک
کشنده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مهلک
مرگبار
کشنده
formal
مترادف و متضاد
deadly
fatal
lethal
1.His rash venture brought him to a mortal illness.
1. ماجراجویی عجولانه او یک بیماری مهلک نصیبش کرد.
3
خونین (دشمن)
1.The two monarchs were mortal enemies.
1. (آن) دو پادشاه دشمنان خونین همدیگر بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
morsel
morse code
morrison
morris dance
morris
mortal enemy
mortal remains
mortal wound
mortality
mortality rate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان