1 . (به جایی) نقل‌مکان کردن
[فعل]

to move in

/muv ɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: moved in] [گذشته: moved in] [گذشته کامل: moved in]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (به جایی) نقل‌مکان کردن (به جایی) اسباب‌کشی کردن

  • 1.I have a new apartment. I’m moving in next week.
    1. یک آپارتمان جدید دارم [گرفتم]. هفته‌ دیگر به آن جا نقل‌مکان می‌کنم.
  • 2.Our new neighbors moved in yesterday.
    2. همسایه جدیدمان دیروز اسباب‌کشی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان