خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لیوان (دستهدار)
2 . آدم احمق
3 . قیافه
4 . زورگیری کردن
[اسم]
mug
/mʌg/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لیوان (دستهدار)
ماگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لیوان
مترادف و متضاد
beaker
1.I made myself a large mug of hot chocolate and went to bed.
1. برای خودم یک لیوان بزرگ شکلات داغ درست کردم و به تختخواب رفتم.
a coffee mug
لیوان قهوه (خوری)
2
آدم احمق
آدم سادهلوح
مترادف و متضاد
fool
simpleton
3
قیافه
صورت، ریخت
informal
مترادف و متضاد
face
[فعل]
to mug
/mʌg/
فعل گذرا
[گذشته: mugged]
[گذشته: mugged]
[گذشته کامل: mugged]
صرف فعل
4
زورگیری کردن
اخاذی
1.She had been mugged in the street in broad daylight.
1. او در روز روشن در خیابان مورد زورگیری واقع شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
muffle
muffin
muff
muesli
muenster
mug up
mugger
mugging
muggy
mugilidae
کلمات نزدیک
muffler
muffled sound
muffled
muffle
muffin
mug shot
mugger
mugging
muggy
muggy weather
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان