خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دخالت کردن
[فعل]
to muscle in on
/ˈmʌsəl ɪn ɑn/
فعل ناگذر
[گذشته: muscled in on]
[گذشته: muscled in on]
[گذشته کامل: muscled in on]
صرف فعل
1
دخالت کردن
1.Are you trying to muscle in on my scheme?
1. آیا داری سعی می کنی در نقشه من دخالت کنی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
muscle cream
muscle cramp
muscle
murray
murphy
muscle pain
muscle strain
muscular
muscular arms
musculature
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان