خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مذاکره
[اسم]
negotiation
/nɪˌɡoʊʃiˈeɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مذاکره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مذاکره
1.peace negotiations
1. مذاکرات بر سر صلح
2.The issue is still under negotiation.
2. موضوع همچنان در حال مذاکره شدن است.
3.The price is generally open to negotiation.
3. قیمت معمولا جا برای مذاکره کردن دارد.
4.They begin another round of negotiations today.
4. آنها امروز دور جدید مذاکرات را شروع میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
negotiating table
negotiate a truce
negotiate
negotiable
negligée
negotiations
negotiator
negro
neigh
neighbor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان