خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اریب
2 . غیرصریح
[صفت]
oblique
/əˈblik/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: obliquer]
[حالت عالی: obliquest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اریب
کج، مورب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مورب
مترادف و متضاد
indirect
slanting
straight
an oblique line
یک خط اریب
2
غیرصریح
ضمنی، تلویحی، کنایهآمیز
مترادف و متضاد
indirect
inexplicit
direct
explicit
1.Martin’s oblique language confused those who listened to him.
1. زبان کنایهآمیز "مارتین" آنهایی که به (حرف) او گوش کردند را سردرگم ساخت.
an oblique reference to the president
اشاره غیرصریح به رئیسجمهور
تصاویر
کلمات نزدیک
obligingly
obliging
obliged
oblige
obligatory
oblique angle
obliquely
obliterate
obliterated
obliteration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان