[صفت]

obliging

/əˈblaɪdʒɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: most obliging] [حالت عالی: more obliging]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کمک‌حال آماده خدمت

formal
  • 1.The shop assistant was very obliging.
    1. دستیار فروش خیلی کمک‌حال بود.

2 باملاحظه مهربان

formal
مترادف و متضاد accommodating helpful
  • 1.They were very obliging and offered to wait for us.
    1. آنها خیلی باملاحظه بودند و پیشنهاد کردند که منتظر ما می‌مانند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان