خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (حکومت) جرگه سالاری
[اسم]
oligarchy
/ˈɑləˌgɑrki/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(حکومت) جرگه سالاری
حکومت الیگارشی، [حکومت معدودی از ثروتمندان]
1.a conservative oligarchy
1. یک (حکومت) جرگه سالاری محافظه کار
2.he believed that Britain was an oligarchy.
2. او بر این باور بود که بریتانیا یک (حکومت) جرگه سالاری بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
oligarch
olga
olfactory nerve
olfactory
oleander
olive
olive branch
olive green
olive oil
olive-green
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان