خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیتون
[اسم]
olive
/ˈɑl.ɪv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زیتون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زیتون
1.I love olives.
1. من عاشق زیتونم.
2.olive oil
2. روغن زیتون
تصاویر
کلمات نزدیک
oligarchy
oligarch
olga
olfactory nerve
olfactory
olive branch
olive green
olive oil
olive-green
oliver
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان