خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیناییسنج
[اسم]
optometrist
/ɑːpˈtɑːmətrɪst/
قابل شمارش
1
بیناییسنج
مترادف و متضاد
ophthalmic optician
optician
1.I've been sleeping with my contact lenses in but the optometrist told me that I should be taking them out every night.
1. من هرشب با لنز می خوابیدم اما بینایی سنجم گفت باید هرشب آن ها را در بیاورم.
تصاویر
کلمات نزدیک
optional extra
optional
option
optimum
optimize
optometry
opulence
opulent
opus
or
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان