خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سخنرانی (رسمی)
[اسم]
oration
/ɔˈreɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سخنرانی (رسمی)
خطبه، نطق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خطابه
خطبه
نطق
مترادف و متضاد
address
speech
1.his oration is about failed domestic policies.
1. سخنرانی او درباره سیاست های شکست خورده داخلی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
orangutan
orangeade
orange squash
orange juice
orange blossom
orator
oratorio
oratory
orbit
orbital
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان