Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . یتیمخانه
[اسم]
orphanage
/ˈɔrfənəʤ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
یتیمخانه
پرورشگاه (یتیمان)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دارالایتام
پرورشگاه
یتیمخانه
شیرخوارگاه
1.He grew up in an orphanage.
1. او در یتیم خانه بزرگ شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
orphan
ornithophile
ornithology
ornithologist
ornate
orphaned
orphanhood
orpiment
ortega
orthodox
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان