خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تعادل خود را از دست دادن
2 . سنگینتر بودن
[فعل]
to overbalance
/ˌoʊvərˈbæləns/
فعل ناگذر
[گذشته: overbalanced]
[گذشته: overbalanced]
[گذشته کامل: overbalanced]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تعادل خود را از دست دادن
1.He overbalanced and fell into the water.
1. او تعادلش را از دست داد و در آب افتاد.
2
سنگینتر بودن
بیشتر بودن
مترادف و متضاد
outweigh
1.The benefits of the scheme overbalance the disadvantages.
1. مزایای (آن) برنامه از معایبش بیشتر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
overawed
overawe
overalls
overall majority
overall health
overbearing
overboard
overbook
overbooked
overbridge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان