Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از عرشه کشتی به پایین (یا دریا)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
overboard
/ˈoʊvərbɔːrd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
از عرشه کشتی به پایین (یا دریا)
1.Huge waves washed him overboard.
1. امواج بلند او را از روی عرشه به پایین انداخت.
2.to fall overboard
2. از عرشه کشتی افتادن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
recursively
cyclically
axe to grind
delight in
hack off
in the vicinity
majorly
infinitesimally
awesomely
astoundingly
کلمات نزدیک
overbearing
overbalance
overawed
overawe
overalls
overbook
overbooked
overbridge
overbuilding
overcast
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان