خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از نظم خارج شدن (اقتصاد)
2 . (بیش از حد) گرم کردن
[فعل]
to overheat
/ˌoʊvərˈhiːt/
فعل ناگذر
[گذشته: overheated]
[گذشته: overheated]
[گذشته کامل: overheated]
صرف فعل
1
از نظم خارج شدن (اقتصاد)
زیاد شدن تورم و قیمتها
2
(بیش از حد) گرم کردن
(خیلی) داغ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوش آوردن
داغ کردن
1.Don't overheat my food.
1. غذای مرا (بیش از حد) گرم نکن.
2.her car overheated.
2. اتومبیلش داغ کرد [جوش آورد].
تصاویر
کلمات نزدیک
overhear
overheads
overhead transparency
overhead projector
overhead locker
overheated
overindulge
overjoyed
overkill
overland
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان