خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روی هم قرار گرفتن
2 . (با یکدیگر) همپوشانی داشتن
3 . همپوشی
[فعل]
to overlap
/ˌoʊvərˈlæp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: overlapped]
[گذشته: overlapped]
[گذشته کامل: overlapped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
روی هم قرار گرفتن
روی هم سوار شدن
1.A fish’s scales overlap each other.
1. فلسهای ماهی روی همدیگر قرار میگیرند.
2
(با یکدیگر) همپوشانی داشتن
مشترک بودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همپوشی داشتن
1.One of the two assistants will likely get fired, since most of their duties in the office overlap.
1. یکی از آن دو دستیار احتمالاً اخراج میشود، چون بیشتر وظایف آنها در اداره، (با یکدیگر) همپوشانی دارد.
[اسم]
overlap
/ˌoʊvərˈlæp/
قابل شمارش
3
همپوشی
همپوشانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همپوشی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
overjoyed
overindulge
overheat
overhead
overhaul
overlay
overload
overly
overnight
overpass
کلمات نزدیک
overland
overkill
overjoyed
overindulge
overheated
overlay
overleaf
overload
overlook
overlooking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان