Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ندیدن
2 . چشمانداز داشتن
3 . چشمپوشی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to overlook
/ˈoʊvərˌlʊk/
فعل گذرا
[گذشته: overlooked]
[گذشته: overlooked]
[گذشته کامل: overlooked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ندیدن
نادیده گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چشمپوشی کردن
ندیده گرفتن
نادیده گرفتن
غافل شدن
گذشتن
کمکاری کردن
مترادف و متضاد
miss
1.He seems to have overlooked one important fact.
1. ظاهراً او یک حقیقت مهم را نادیده گرفتهاست.
2.In my hurry to finish the exam I had overlooked part of one of the questions.
2. بهخاطر عجلهام برای تمام کردن امتحان، بخشی از یکی از سؤالات را ندیدم.
2
چشمانداز داشتن
منظره داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مشرف بودن
1.Our hotel room overlooked the harbor.
1. هتل ما چشماندازی به خلیج دارد.
3
چشمپوشی کردن
مترادف و متضاد
turn a blind eye
1.He’s so friendly people are prepared to overlook his faults.
1. او آنقدر رفتاری دوستانه دارد که آدمها حاضرند از ایراداتش چشمپوشی کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
overload
overleaf
overlay
overlap
overland
overlooking
overlooking the ocean
overly
overmorrow
overnight
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان