خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مضطرب
2 . پرتکلف
[صفت]
overwrought
/ˌoʊvərˈrɔt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more overwrought]
[حالت عالی: most overwrought]
1
مضطرب
عصبی، نگران، هیجانزده
مترادف و متضاد
distraught
1.She was still a little overwrought.
1. او هنوز کمی مضطرب بود.
2
پرتکلف
پرطمطراق، پرآذین
a pseudo-Gothic church far too overwrought for such a small town
یک کلیسای شبه-گوتیک که خیلی برای چنین شهر کوچکی پرتکلف بود
تصاویر
کلمات نزدیک
overwrite
overworked
overwork
overwhelmingly
overwhelming evidence
oviparous
ovulate
ovulation
ovule
ovum
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان