خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تخمک
[اسم]
ovum
/ˈoʊvəm/
قابل شمارش
[جمع: ova]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تخمک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخمک
تصاویر
کلمات نزدیک
ovule
ovulation
ovulate
oviparous
overwrought
ow
owe
owens
owing to
owl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان