خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چسباندن
2 . چسب
3 . خمیر
[فعل]
to paste
/peɪst/
فعل ناگذر
[گذشته: pasted]
[گذشته: pasted]
[گذشته کامل: pasted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
چسباندن
پیست کردن (رایانه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چسباندن
1.cut and paste.
1. ببر و بچسبان.
[اسم]
paste
/peɪst/
غیرقابل شمارش
2
چسب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چسب
مترادف و متضاد
adhesive
wallpaper paste
چسب کاغذدیواری
3
خمیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خمیر
1.Mix the flour with milk to make a paste.
1. آرد را با شیر مخلوط کنید تا خمیر درست شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
pasta
past perfect
past participle
past master
past it
pastel
pastel colors
pastern
pasteur
pasteurization
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان