Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مداد شمعی
2 . کمرنگ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
pastel
/pæˈstel/
غیرقابل شمارش
1
مداد شمعی
پاستل
1.drawings in pastel
1. نقاشی با مداد شمعی
[صفت]
pastel
/pæˈstel/
غیرقابل مقایسه
2
کمرنگ
1.My daughter wants to paint her room a pastel pink.
1. دخترم میخواهد اتاقش را رنگ صورتی کمرنگ کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
paste
pasta
past perfect
past participle
past master
pastel colors
pastern
pasteur
pasteurization
pasteurize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان