خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاسیو
[اسم]
patio
/ˈpætioʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پاسیو
حیاطخلوت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاسیو
1.Let's have lunch out on the patio.
1. بیا برویم در حیاطخلوت ناهار بخوریم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
patinize
patinate
patina
patiently
patient zero
patio door
patio furniture
patisserie
patissier
patka
کلمات نزدیک
patina
patiently
patient
patience
pathway
patois
patriarch
patriarchal
patriarchy
patricia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان