خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ملاقات کردن
[عبارت]
pay a call on
/pˈeɪ ɐ kˈɔːl ˈɑːn/
1
ملاقات کردن
دیدار کردن، به دیدن کسی رفتن
مترادف و متضاد
visit
1.I'll pay a call on my friends.
1. من به دیدن دوستانم میروم [با دوستانم ملاقات میکنم].
تصاویر
کلمات نزدیک
tie in with
tidy away
throw into
think ahead
thaw out
trigger off
type in
veg out
visit with
wait about
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان