خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دائمی
[صفت]
permanent
/ˈpɜr.mə.nənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more permanent]
[حالت عالی: most permanent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دائمی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پایا
پاینده
پیوسته
خللناپذیر
دایم
دایمی
همیشگی
ماندنی
مترادف و متضاد
enduring
lasting
perpetual
impermanent
temporary
1.Are you looking for a temporary or a permanent job?
1. به دنبال کاری موقت هستید یا دائمی؟
2.The disease can cause permanent damage to the brain.
2. این بیماری میتواند موجب آسیب دائمی به مغز شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
permanence
perm
perky
perkins
perk up one's ear
permanently
permanganate
permeability
permeable
permeate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان