Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نفوذ کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to permeate
/ˈpɜːrmieɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: permeated]
[گذشته: permeated]
[گذشته کامل: permeated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نفوذ کردن
رسوخ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تراویدن
رسوخ کردن
مترادف و متضاد
saturate
spread through
1.rainwater permeating through the ground
1. آب باران درون زمین رسوخ کرد.
2.The smell of leather permeated the room.
2. بوی چرم در اتاق نفوذ کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
permeable
permeability
permanganate
permanently
permanent
permeation
permissible
permission
permissive
permit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان