Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . برای همیشه
[قید]
permanently
/ˈpɜrmənəntli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برای همیشه
تا ابد، دائما
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیوسته
دایم
مدام
مترادف و متضاد
temporarily
1.Michael and his family have settled permanently in the States.
1. "مایکل" و خانوادهاش برای همیشه در آمریکا ساکن شدند.
2.Smoking is likely to damage your health permanently.
2. سیگار کشیدن احتمالا سلامت شما را تا ابد به خطر میاندازد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
permanent-press
permanent wave
permanent tooth
permanent press
permanent marker
permanganate
permanganate of potash
permanganic acid
permatan
permeability
کلمات نزدیک
permanent
permanence
perm
perky
perkins
permanganate
permeability
permeable
permeate
permeation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان