خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسکله
[اسم]
pier
/pɪr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اسکله
لنگرگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جرز
مترادف و متضاد
landing stage
1.The goods were unloaded onto the pier.
1. کالاها در اسکله تخلیه شدند.
2.The submarine arrived at the pier on time.
2. زیردریایی به موقع به لنگرگاه رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک
pied-à-terre
piecework
pieces
piecemeal
piece together
pierce
piercing
pierre
piety
pig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان