خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گوشخراش
2 . نافذ
3 . نگین
[صفت]
piercing
/ˈpɪrsɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more piercing]
[حالت عالی: most piercing]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گوشخراش
آزاردهنده (صدا)
مترادف و متضاد
high-pitched
sharp
shrill
1.I tried to ignore his bad violin playing, but the sound was piercing.
1. من سعی کردم ویولننوازی بد او را نادیده بگیرم، اما صدا گوشخراش بود.
2
نافذ
گیرا، خیره
a piercing look
نگاهی نافذ
[اسم]
piercing
/ˈpɪrsɪŋ/
قابل شمارش
3
نگین
1.She has a tongue piercing.
1. او روی زبانش یک نگین داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
pierce
pier
pied-à-terre
piecework
pieces
pierre
piety
pig
pig out
pig-headed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان