خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کش رفتن
[فعل]
to pilfer
/ˈpɪlfər/
فعل ناگذر
[گذشته: pilfered]
[گذشته: pilfered]
[گذشته کامل: pilfered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کش رفتن
دله دزدی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کش رفتن
1.He was caught pilfering.
1. او را موقع کش رفتن گرفتند.
2.She regularly pilfered stamps from work.
2. او مرتب از سر کار تمبر کش می رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
piles
pile-up
pile up
pile driver
pile
pilfering
pilgrim
pilgrimage
pill
pillage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان