Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . آرام کردن
[فعل]
to placate
/ˈpleɪkeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: placated]
[گذشته: placated]
[گذشته کامل: placated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آرام کردن
تسکین دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرام کردن
مترادف و متضاد
appease
mollify
pacify
1.they attempted to placate the students with promises.
1. آن ها سعی کردند دانشجویان را با قول هایی آرام کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
placard
placable
pla plao
pku test
pkhali
placating
placatingly
placation
placative
placatory
کلمات نزدیک
placard
pjs
piñata
pièce de résistance
pizzeria
place
place kick
place mat
place of birth
place setting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان