1 . شاکی
[اسم]

plaintiff

/ˈpleɪntɪf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شاکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: خواهان دادخواه شاکی مدعی
مترادف و متضاد complainant
  • 1.The plaintiff must prove that the defendant was negligent.
    1. شاکی باید ثابت کند که متهم اهمال کاری کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان