خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تبلیغ کردن
2 . مسدود کردن
3 . دوشاخه
4 . درپوش
5 . پریز (برق)
6 . شمع (خودرو و ...)
[فعل]
to plug
/plʌɡ/
فعل گذرا
[گذشته: plugged]
[گذشته: plugged]
[گذشته کامل: plugged]
صرف فعل
1
تبلیغ کردن
مترادف و متضاد
promote
publicize
1.She came on the show to plug her latest album.
1. او به برنامه آمد که آخرین آلبومش را تبلیغ کند.
2
مسدود کردن
درپوش گذاشتن
مترادف و متضاد
close off
seal
stop
stop up
1.He plugged the hole in the pipe with an old rag.
1. او سوراخ در لوله را با تکه پارهای کهنه مسدود کرد.
[اسم]
plug
/plʌɡ/
قابل شمارش
3
دوشاخه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوشاخه
1.If a plug is broken, it can be dangerous.
1. اگر دوشاخه خراب باشد میتواند خطرناک باشد.
4
درپوش
مجرابند
مترادف و متضاد
stopper
1.He pulled out the plug and the water drained out of the sink.
1. او درپوش را بیرون کشید و آب ظرفشویی تخلیه شد.
5
پریز (برق)
مترادف و متضاد
socket
6
شمع (خودرو و ...)
مترادف و متضاد
spark plug
تصاویر
کلمات نزدیک
plucky
plucked
pluck
ploy
plowshare
plug and play
plug away at
plug in
plug the phone back in, please.
plug-in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان