خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استخر
2 . بیلیارد
3 . برکه
4 . روی هم گذاشتن
[اسم]
pool
/puːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
استخر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استخر
مترادف و متضاد
swimming pool
1.The hotel has two outdoor pools.
1. هتل دو استخر شنای روباز دارد.
2
بیلیارد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیلیارد
مترادف و متضاد
billiards
1.We played pool all evening.
1. تمام عصر بیلیارد بازی کردیم.
3
برکه
حوضچه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبگیر
برکه
حوض
استخر
مترادف و متضاد
pond
puddle
pool of something
حوضچهای از چیزی
The body was lying in a pool of blood.
جسد در حوضچهای از خون افتاده بود.
a shallow pool
برکهای کمعمق
[فعل]
to pool
/puːl/
فعل گذرا
[گذشته: pooled]
[گذشته: pooled]
[گذشته کامل: pooled]
صرف فعل
4
روی هم گذاشتن
یک کاسه کردن، جمع کردن
مترادف و متضاد
amalgamate
combine
join
put together
to pool something
چیزی را روی هم گذاشتن
First we'll work in pairs, then we'll pool our ideas.
ابتدا در گروههای دو نفری کار میکنیم، بعد فکرهایمان را روی هم میگذاریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pooh-pooh
poodle
poo
ponytail
pony-trekking
poolroom
poolside
poop
poor
poor little dog
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان