1 . ناخوش 2 . بد
[صفت]

poorly

/ˈpʊrli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: poorlier] [حالت عالی: poorliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناخوش بیمار

informal
مترادف و متضاد ill
  • 1.Matt’s wife was very poorly.
    1. همسر "مت" خیلی بیمار بود.
[قید]

poorly

/ˈpʊrli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more poorly] [حالت عالی: most poorly]

2 بد ناکافی، ضعیف

مترادف و متضاد badly
  • 1.Jana’s doing poorly in school.
    1. "جانا" عملکرد بدی در مدرسه دارد.
poorly designed
بد طراحی‌شده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان