خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پوستر
[اسم]
poster
/ˈpoʊ.stər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پوستر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آفیش
پوستر
مترادف و متضاد
advertisement
bill
notice
placard
1.The children put up posters on the classroom walls.
1. دانش آموزان پوسترهایی به دیوار کلاس نصب کردند.
2.We noticed a poster advertising a circus.
2. ما پوستر تبلیغات یک سیرک را مشاهده کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
postdoctorate
postdoctoral
postdate
postcode
postcard
poster paints
posterior
posterity
postgraduate
posthumous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان