خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نوادگان
[اسم]
progeny
/ˈprɑːdʒəni/
قابل شمارش
1
نوادگان
فرزندان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اَعقاب
مترادف و متضاد
descendants
1.His progeny are scattered all over the country.
1. نوادگان او در سرتاسر کشور پراکنده شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
profusion
profuse
profundity
profoundly
profound impact
progeria
progesterone
prognosis
prognosticate
prognosticator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان